بصیرت، نخستین و بنیادین توصیهای است که همگان برای در امان ماندن از انحراف به آن نیاز دارند. بدون بصیرت حقیقی حتی انجام گسترده عبادات نیز میتواند انسان را به مسیر اشتباه بکشاند. این مطلب به اهمیت بصیرت و نمونههای تاریخیِ فقدان آن میپردازد.
بصیرت، چراغ راهی است که اعمال فرد را هدایت میکند. اگر این چراغ خاموش باشد، هرچند فرد عبادات فراوانی انجام دهد، باز هم احتمال لغزش و انحراف وجود دارد. نمونهای از افرادی که اهل انجام همه واجبات و ترک همه محرمات بودند، اما بدون بصیرت در معرض سقوط قرار گرفتند، چنین توصیف شدهاند:
نماز شبخوان
روزهدار دائمی
حاجیِ پیاده
پایبند کامل به واجبات
ترککننده محرمات
این مثالها نشان میدهد که عملگرایی بدون شعور دینی، میتواند انسان را از مسیر حقیقت دور کند.
خوارج، نمونهای روشن از گروهی هستند که عبادات فراوان داشتند اما از بصیرت بیبهره بودند. آنان نهتنها واجبات را انجام میدادند، بلکه مستحبات را ترک نمیکردند و از مکروهات دوری میجستند. با این حال، همین افراد به دلیل نداشتن بصیرت، مرتکب بزرگترین جنایات تاریخ شدند.
یکی از نمونههای بارز فقدان بصیرت، ماجرای ابنملجم است. گفته شده او شب نوزدهم ماه رمضان را برای حمله انتخاب کرد، چون باور داشت اجرای این کار در شبی که «خیرٌ من ألف شهر» است، فضیلتی ویژه دارد. همین برداشت غلط و فقدان بصیرت سبب شد عملی چنان شوم و بزرگ را یک «عبادت» بپندارد.
این روایت تاریخی نشان میدهد که بدون بصیرت عمیق و درست، حتی مقدسترین انگیزهها میتوانند به وخیمترین فجایع منتهی شوند.