در سالهای اخیر، ایران با نوعی جنگ ترکیبی (Hybrid Warfare) روبهرو بوده است؛ جنگی که تنها به موشک و تسلیحات نظامی محدود نمیشود، بلکه در جبهههای رسانهای، روانی و اطلاعاتی نیز جریان دارد.
هدف این نبرد، تضعیف انسجام ملی و تحمیل عقبنشینی سیاسی و امنیتی به کشور است.
در این چارچوب، رژیم صهیونیستی (اسرائیل) با انجام حملات نظامی و اطلاعاتی، میکوشد از بیرون فشار وارد کرده و از درون، کشور را دچار آشفتگی و اختلاف کند.
این فشار از طریق تحریک گروهکهای مسلح و بهرهگیری از رسانههای همسو با جریانهای ضدایرانی تشدید میشود.
ایران اکنون در میانه یک جنگ اطلاعاتی و نظامی همزمان با آمریکا، اسرائیل و ناتو قرار دارد.
جنگ ۱۲ روزه اخیر نشان داد که هر زمان ملت متحد بماند، حتی قدرتهای بزرگ نیز توان شکست ایران را ندارند.
عملکرد برخی رسانههای داخلی ایران در روزهای پس از حملات اسرائیل، شامل پیامهایی با مضمون ناامیدی، تفرقه و القای ضعف بود.
در حالیکه کشور در شرایط جنگی قرار داشت، برخی از این رسانهها با تیترهایی درباره «لزوم مذاکره دوباره» یا «پایان مقاومت»، عملاً در راستای خط خبری دشمن حرکت کردند.
طبق بررسیهای انجامشده در ششماهه نخست سال ۱۴۰۴، رسانههایی چون هممیهن، خبرآنلاین، اعتماد، شهر، جماران، ایسنا، سازندگی، انتخاب و اصلاحاتنیوز بیشترین اشتراک محتوایی با رسانههای معاند نظیر بیبیسی فارسی و ایران اینترنشنال را داشتهاند.
نکته مهم این است که برخی از این رسانهها از منابع داخلی و بودجه عمومی کشور تغذیه میشوند اما در حوزه گفتمانسازی، همسو با خط لندن و واشینگتن حرکت میکنند.
روزنامه هممیهن در آستانه انتخابات آمریکا، ترامپ را «تسهیلگر صلح» معرفی کرد.
روزنامه اعتماد پس از حمله به تأسیسات هستهای ایران، بهجای حمایت از مواضع ملی، خواستار مذاکره فوری با آمریکا شد؛ همزمان با خواست رسانههای ضدایرانی.
تحلیلها نشان میدهد همان جریان رسانهای داخلی، در بحبوحه جنگ نیز به دنبال تحمیل عقبنشینی و امتیازدهی است.
این خط خبری عملاً منطبق بر راهبرد دشمن برای تضعیف قدرت دفاعی ایران است.
برنامه موشکی ایران یکی از محورهایی است که این جریان سالها برای محدودسازی آن تلاش کرده و حتی خواستار امضای «برجام موشکی» بوده است.
اگر توان موشکی ایران وجود نداشت، جنگ ۱۲ روزه میتوانست ۱۲ سال به طول انجامد؛ همانگونه که در سوریه، غزه و لیبی رخ داد.
با وجود شکست برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه، این جریان همچنان مذاکره مجدد با آمریکا را «راه نجات» معرفی میکند.
برخی از مقامات وقت نهتنها از مفاد دقیق توافق خود با غرب بیاطلاع بودند، بلکه در ترجمه مفاهیم کلیدی نیز خطا کردند.
برای نمونه، واژهی Suspension در برجام هرگز به معنای «تعلیق» نیامده است؛ اما به اشتباه چنین ترجمهای در فضای رسمی ترویج شد.
در همین راستا، محمدجواد ظریف و حسن روحانی — همان کسانی که تفاوت لغو و تعلیق را نمیدانستند — امروز علیه روابط ایران با روسیه و چین موضع میگیرند.
در مقابل، روابط راهبردی ایران با روسیه و چین بهعنوان یکی از محورهای اصلی سیاست مقاومت و استقلال ملی ارزیابی میشود.
این دو کشور نهتنها تجهیزات دفاعی و فناوریهای راهبردی در اختیار ایران قرار دادهاند، بلکه در مجامع بینالمللی نیز از مواضع تهران دفاع کردهاند.
تحلیل حاضر نتیجه میگیرد که تقویت همکاری با شرق، بخشی از معادله بازدارندگی در برابر جنگ ترکیبی غرب است.
جنگ ترکیبی علیه ایران تنها در میدان نبرد رخ نمیدهد، بلکه در عرصه رسانه و افکار عمومی نیز در جریان است.
در این جنگ، موشک و خبر هر دو ابزار حملهاند؛ دشمن از بیرون فشار وارد میکند و برخی جریانهای داخلی — آگاهانه یا ناآگاهانه — همان خط را از درون دنبال میکنند.
اگر ایران را به کشتیای در طوفان تشبیه کنیم، دشمنان خارجی همان موجهای سهمگین هستند و برخی رسانهها در داخل، خدمهای که بهجای کمک به حفظ مسیر، نقشه ناخدا را تغییر میدهند تا کشتی را به سمت صخرهها ببرند.